پسره با دوست دخترش مشغول كار خير بوده، دختره خيلي حال ميكنه، ميگه: عزيزم..
بعد ازدواج هم اينجوري بهم حال ميدي؟ پسره ميگه: آره عزيزم.. البته اگه شوهرت
بيخودي گير نده
رشتيه با زنش تو خيابون ميرفته، يك جوجه لاتي مياد به زن رشتيه متلك ميگه. رشتيه
بد شاكي ميشه، دست ميكنه از تو كتش يك قمه نيم متري ميكشه بيرون(!) ميتوپه به يارو:
مرتيكة مادر قحبه... بي ناموس.. دهنت رو ميگام من!! يارو جوجه لاته جا ميزنه، به
تته پته ميافته، ميگه: آقا غلط كردم... گه خوردم. رشتيه شاكي ميگه: تو گه خوردي غلط
كردي! يا ميري با خانم روبوسي ميكني از دلش در مياري، يا اينكه من ميدونم و تو
عربه دستاشو گذاشته بوده پشت گردنش، داشته ميشاشيده. ملت ميان ميپرسن: بابا اين
چه وضع شاشيدنه؟! عربه ميگه: ولك دكتر گفته چيز سنگين بلند نكنم
به رشتيه گفتن زن خوب چه زنيه ، گفت : اون زنی که صبح
که از خواب
پا ميشه برگرده خونش . گفتن پس زن نمونه چه زنيه . گفت :اونی که
وقتی داره مياد سر راش نونم بگيره
يه پسره تو خيابون راه ميرفت و با خودش حرف ميزد
ميگفت " اگه بشه چی ميشه " . بعد از چند وقت دوباره
ملت ديدنش . ميگفت " چی ميخواستيم چی شد "
ملت رفتن ازش پرسيدن بابا چته . اينا چيه با خودت ميگی
پسره گفت " چند وقت پيش مادرم مريض بود .
گفتم اگه ننم بميره بابام ميره يه زن جوون ميگيره .
هم خودش حال ميکنه هم من . ولی ننم خوب شد
بابام مرد . حالا ننم رفته شوهر کرده .
هم ننم و ... هم منو
تركه گوشش درد ميكرده، ميره گوششو ميكشه! رفيقش بهش ميگه: بابا ديوونه، چرا دادي
گوشتو كشيدن؟! تركه ميگه: آخه خيلي درد ميكرد! رفيقش ميگه: خب كسخل ميدادي مثل من
پرش ميكردن
يارو پيرمرده ميره دكتر، دكتره (علاوه بر نيم كيلو قرص و آمپول) براش آزمايش
اسپرم مينويسه. پيرمرده ميپرسه: دكتر جون، جريان اين آزمايش اسپرم چيه؟ دكتره ميگه:
چيزي نيست پدرجان، شما اين شيشه رو بگير ببر خونه، شب يك حالي به خودت بده، نتيجه
رو بريز تو اين شيشه. خلاصه پيرمرده شيشه رو ميگيره ميره خونه، فردا برميگرده مطب،
دكتره ميبينه شيشه همچنان خاليه. ميپرسه: چي شد پدرجان، اين شيشه كه خاليه؟ پيرمرده
ميگه: نشد دكترجان.. نشد! دكتره ميپرسه: يعني چي نشد؟ پيرمرده ميگه: والله من ديروز
رفتم خونه، اول با دست راست امتحان كردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان كردم، بازم
نشد. بعد با دو دست.. نشد كه نشد. خانم روصدا كردم، خانم با دست چپ امتحان كرد، نشد.
با دست راست امتحان كرد، نشد. حتي با دهن امتحان كرد، باز هم نشد! خلاصه كبري خانم
زن همسايه رو صدا كرديم، ايشون با هر دو دست امتحان كردن، نشد.. حتي گذاشتش لاي
زانوش... نشد كه نشد! دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همسايه رو هم صدا كردين؟! پيرمرده
ميگه: بــعــلــه دكتر جون، خلاصه كه هرچي چندنفري زور زديم، در اين شيشة صابمرده
باز نشد كه نشد
رشتيه ميره دكتر، ميگه آقاي دكتر من ديروز رفتم خانه..
دكتره ميگه: خب؟
-هيچي قربان تو بشم، من يه چايي خوردم..
- خب...
- ديدم خانم صدايي ازش نيست..
- ...
- يه چايي خوردم..
-ديدم لباسهاي خانم وسط اتاق ولوه..
- خب؟
-هيچ چي دكتر جان، خيلي شك كردم، يه چايي خوردم..
-خب؟
- خب به جمالت دكتر جان، آمدم ديدم خانم با يه آقاي غريبه رو تخت خوابيدن..
- تو چي كار كردي؟
- من ولله خيلي عصباني شدم، يه چايي خوردم..
- بعد..
-بعد هيچي، خانم با اون آقا كارشون وخيم شد..
-تو چي كار كردي؟
-سر ضرب يه چايي خوردم..
- خوب؟
- جانم براتون بگه رفتم ديدم خانم با آقا داخل همديگه شدن..
-خب عزيزم تو چيكار كردي؟
- خب دكتر جان بلافاصله آمدم خدمت شما ببينم اين همه چايي كه من خوردم ضرر نداره؟!!
تركه رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم
دختره یا پسرا بازی میکرد . پسرا هی توپ و مینداختن بالای درخت
تا دختره توپ و بیاره . مادر دختره بهش گفت آخه احمق اونا این کارو
میکنن که شورتت و دید بزنن . دختره گفت : ناراحت نباش مامان
من شورتم و در آورده بودم
مردی دیر به منزل برگشت و مست و لایعقل بود . زنش پزخاش کنان گفت :
این چه موقع آمدن است مرد ، ساعت چهار بعد از نصفه شب است . مرد گفت :
اشتباه میکنی زن ، ساعت تازه یک است . در این هنگام ساعت دیواری بزرگ
منزل به صدا درآمد : دنگ ، دنگ ، دنگ ، دنگ . مرد برگشت رو به ساعت گفت :
حالا چه لزومی داشت این موضوع رو چهار بار تکرار کنی !